پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
غضنفر به پيك نيك ميرود
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 1804
نویسنده : امير محمدي

غضنفر با زنش میرن پیك نیك. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امن‌تره! زود پتو رو بنداز!
زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن می‌کنه و دو نفری می‌شینند وسط جاده!
بعد از مدتی یه كامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تكان نمیخورن، كامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تر! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: غضنفر به پيك نيك ميرود ,



سخت‌ترين كار
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 1861
نویسنده : امير محمدي

به غضنفر ميگن: توي عمرت، سخت‌ترين كاري كه كردي چي بوده؟
ميگه: پر كردن نمكدون!
ميگن: چرا؟
جواب ميده: آخه سوراخ‌هاش خيلي ريزه


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: سخت‌ترين كار ,



حکایتی از خیار دزد خیالباف
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 1863
نویسنده : امير محمدي

روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد. پیش خودش گفت: این گونی خیار را می‌برم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم. مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید، به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم، گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت می‌کنم، او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم. با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم، او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد...


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: حکایتی از خیار دزد خیالباف ,



تشيبع جنازه ای باشكوه
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 1930
نویسنده : امير محمدي

یک يارو داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يه جور عجيب غريبي .

اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك مَرد با سگش راه ميره، بعد ازاون هم يك صف 500 متري از ملت دارن دنبالشون ميكن.

يارو ميره پيش جناب سگ دار ، ميگه :


تسليت عرض ميكنم قربان ، خيلي شرمندم . ميشه بگيد جريان چيه ؟


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: تشيبع جنازه ای باشكوه ,



حواستان به منبع سوال باشد!
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 1708
نویسنده : امير محمدي

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست

مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟

کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است

مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد


بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟


مردک گفت من روماتیسم ندارماینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: حواستان به منبع سوال باشد! ,



کیف پول +18
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 2109
نویسنده : امير محمدي

من خیلی خوشحال بودم، من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم. والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.

فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: کیف پول +18 ,



داستانهای طنز کوتاه و با حال
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 2104
نویسنده : امير محمدي

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟...


:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای طنز کوتاه و با حال ,



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد